غار و غارنشین

ساخت وبلاگ
بالاخره حرف زد. گفت که می‌ترسد از نزدیک شدن. و مثال زد که وقتی به زنی تجاوز می‌کنند، نمی‌تواند بعد از آن، مانند گذشته با هم‌سرش رابطه داشته باشد. که قیاس مع‌الفارق بود واقعا. گفت باید دور باشد. من نگران‌م که با یک مدّت دوری حل نشود. گفت فعلا نمی‌تواند از خودش چیزی را به اشتراک بگذارد، ولی هر وقت که بخواهم می‌شنود. و من پاسخ دادم که به قول خودش، حرف زدن و اشتراک گذاشتن چیزی دو طرفه است. و گفتم که کات کردن فقط حرف نزدن و ندیدن نیست؛ انواع مختلفی داریم.نمی‌دانم چه می‌شود. باید پذیرفت گاه، زمانی که به حضور بقیه نیاز داریم، درست زمانی‌ست که آن‌ها به تنهایی نیاز دارند. و من این را کاملا قبول دارم و غار و غارنشین...ادامه مطلب
ما را در سایت غار و غارنشین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ccavemane بازدید : 19 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1396 ساعت: 6:12

  حدود یک هفته گذشته و هنوز شوک و گنگی اوّلیه از بین نرفته. گاهی یادت می‌ره. گاهی یاد attempt های ناموفّق خودت می‎افتی. یاد فازهای suicidal ت و همه چیز معنی خودش رو از دست می‌ده. دو سه روز پیش توی دفترچه‌ای نوشتم: I don’t miss anyoneنمی‌دونم چه معنی‌ای داره. شاید گذر زمان. شاید اثرات bipolar. شاید فکرهای شبانه.تا چند روز اوّل نمی‎تونستم آهنگ‌های LP رو گوش بدم. نه تنها گوش دادن، بلکه به عنوان زنگ و آلارم و غیره هم سنگینی می‌کردند. گاهی یادت می‌رود. گاهی سعی می‌کنی که یادت برود.   پ.ن. بلاگفا ریدی... اون از پریدن یه سری از پست‎ها.. این هم از پریدن قالب وبلاگ. به قول سارا، ریدم تو قبرت. :|   + غار و غارنشین...ادامه مطلب
ما را در سایت غار و غارنشین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ccavemane بازدید : 18 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1396 ساعت: 6:12

چیزی در دلم زمزمه می کند:سرنوشت تو هم چیزی جز سرنوشت "داش آکل" نیست. Heartsick MemoriesHeartsick MemoriesHeartsick MemoriesHeartsick MemoriesHeartsick MemoriesHeartsick MemoriesHeartsick MemoriesHeartsick MemoriesHeartsick MemoriesHeartsick MemoriesHeartsick MemoriesHeartsick MemoriesHeartsick MemoriesHeartsick MemoriesHeartsick MemoriesHeartsick MemoriesHeartsick MemoriesHeartsick MemoriesHeartsick MemoriesHeartsick MemoriesHeartsick Memories'Heartsick MemoriesHeartsick MemoriesHeartsick MemoriesHeartsick MemoriesHeartsick MemoriesHeartsick MemoriesHeartsick MemoriesHeartsick MemoriesHeartsick Memories  پ.ن: آسمان دلم یک ستاره ندارد     غار و غارنشین...ادامه مطلب
ما را در سایت غار و غارنشین دنبال می کنید

برچسب : the angels that brought you,the storm that brought you to me,the folks that brought you the weekend,i should've bought you flowers,brought that upon yourself, نویسنده : ccavemane بازدید : 33 تاريخ : چهارشنبه 21 مهر 1395 ساعت: 9:09

اگر نندازی مثل شلوار تنگ  تا ته می سوزاندت.

 

دل تنگ را باید دور انداخت .

 

 

پ.ن:برای اولین بار بی قرار نگاهت شدم. بی قرار اون لبخند معنا دار شاید ظاهری ات را.

عکس هات رو نا امیدانه پشت سر هم رد می کردم.

می دونم هیچ وقت دیگه نخواهی اومد.

و من یک روز صبح از خواب پا میشم در حالی که نسبت به همه ی این قضایا بی حس شدم.

آمین.

غار و غارنشین...
ما را در سایت غار و غارنشین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ccavemane بازدید : 66 تاريخ : چهارشنبه 21 مهر 1395 ساعت: 9:09

خسته ام؛

یک صبح زود سرد.

نشسته ام در تاریکی بیهوده و زل می زنم به ماگ نسکافه ی سرد شده.

در این صبح سرد و این تاریکی بیهوده.

خسته ام. خستگی که دلیل نمی خواهد. 

اگر می خواهد، دلیل دارم. تا ابد.. تا انتها؛ پر از دلیلم. دلیل های سرکوب شده. مکتوم شده. منکوب شده. سقط شده. زنده به گور شده. پر از دلیل.

امّا وقتی کسی به دلیل ها علاقه ندارد، بگذار که بگویم "خسته ام"، بی دلیل.

سرد است. درد می کند. همه جا.

غار و غارنشین...
ما را در سایت غار و غارنشین دنبال می کنید

برچسب : must be exhausting to lose your own game lyrics,must be exhausting to lose your own game,sick with shame must be exhausting to lose your own game, نویسنده : ccavemane بازدید : 42 تاريخ : چهارشنبه 21 مهر 1395 ساعت: 9:09

"... برادر،تو رفتی و ما هم چنان در کار ساختن تمدنّ های بزرگ، فتح های نمایان و افتخارات عظیم بودیم. به دهات و روستاهایمان می آمدند و چون چهارپایانمان می گرفتند و می بردند و به کار ساختن گورهاشان می گماشتند که اگر در ضمن کار تحمّلمان پایان می گرفت، چون سنگی در بنا می نشستیم و اگر می توانستیم کار را به پایان ببریم، شکوه و عظمت و افتخار بنا به نام کسی دیگر ثبت می شد. و از ما نامی در خاطره ای نمی ماند.گاهی ما را به جنگ می بردند، جنگ علیه کسانی که نمی شناختیم، و شمشیر کشیدن به روی کسانی که نسبت به آن ها هیچ کینه ای نمی ورزیدیم. و حتّی کسانی که همراه و هم طبقه و هم س غار و غارنشین...ادامه مطلب
ما را در سایت غار و غارنشین دنبال می کنید

برچسب : برادر مرتضی پاشایی,برادر جان داریوش,برادر یعنی,برادر الناز شاکردوست,برادر شوهرم منو کرد,برادر مهران مدیری,برادر حسن,برادر احسان علیخانی,برادر شوهر,برادر و خواهر, نویسنده : ccavemane بازدید : 18 تاريخ : چهارشنبه 21 مهر 1395 ساعت: 9:09

می خوانم : "مرگ" / می خوانم:" ترس"/ گر می گیرم به جای تو/ خشکم می زند/ نکند یک بار دیگر همه چیز دست به دست هم می دهد تا آرامشش را به هم بزند؟/ اگر بروی ،/ با تو،/ نصف بیشتر من می رود/ و این راز سر به مهر هیچ وقت کشف نخواهد شد./ تو راز پوشیده ی منی از من..../ فردا که ببینمت / کاش / پیش بیاید که محکم در آغوشت بگیرم.../ به هم می ریزم. / شدید به هم می ریزم. / دیگر نگو از مرگ..../ نگو از ترس.../ من پیش از تو خواهم مرد./ هزاران بار.../ پ.ن: هنوز هم ژانر این قصه تراژدی است... بعد از 9 سال... / لعنتی من.... غار و غارنشین...
ما را در سایت غار و غارنشین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ccavemane بازدید : 39 تاريخ : چهارشنبه 21 مهر 1395 ساعت: 9:09

 

 

May is ending...
My heart aches, lliterally aches;
I don't know how could I possibly be still breathing.
Everywhere hurts.

غار و غارنشین...
ما را در سایت غار و غارنشین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ccavemane بازدید : 18 تاريخ : چهارشنبه 21 مهر 1395 ساعت: 9:09

«ما می‌رویم،
و آیا در پی ما،
یادی از درها خواهد گذشت؟

ما می‌گذریم،
و آیا غمی بر جای ما،
در سایه‌ها خواهد نشست؟»

غار و غارنشین...
ما را در سایت غار و غارنشین دنبال می کنید

برچسب : بیراهه ای در آفتاب, نویسنده : ccavemane بازدید : 19 تاريخ : چهارشنبه 21 مهر 1395 ساعت: 9:09